loading...
گرافیست کوچولو
فاطمه رحمتی وند بازدید : 20 شنبه 06 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

وارد كردن تصوير به فتوشاپ

براي وارد كردن تصوير به فتوشاپ چند راه وجود دارد، مي توانيد از اسكنر براي خواندن تصوير، يا از دوربين هاي ديجيتالي براي گرفتن تصوير استفاده كنيد يا از تصاوير موجود در photo CD استفاده كنيد. تصاوير برداري را از Illustrator يا فايلهاي با فرمت پست اسكريپت را نيز مي توانيد به فتوشاپ بياوريد.

اساس اسكن كردن

اسكنر دستگاه خاصي است كه تصوير را تبديل به علايم الكترونيكي مي كند و به كامپيوتر مي رساند و اين علايم تصوير را تشكيل خواهند داد.

زماني بود كه داشتن يك اسكنر خوب تا حدي شبيه به رؤيا بود. اما به دنبال ورود چيني ها به اين بازار، بهاي اسكنر به شدت سقوط كرد و اكنون مي توان با مبلغ معقولي يك اسكنر خوب خريد.

اسكنرهاي متوسط فعلي اكنون براي تصاويرRGB بسيرا خوب عمل مي كنند. اما اگر مي خواهيد تصويري را كه مي گيريد براي چاپ استفاده كنيد، در انتخاب اسكنر دقت كنيد.

آنچه لازم است بدانيد اين است كه هيچ كس نمي تواند با عكس يا اسلايد بد، معجزه كند. يعني ابتدا بايد به دنبال عكس يا اسلايد خوب بود و بعد به سراغ اسكنر رفت. اما چون در ايران آرشيوهاي عكس اكثر طراحان عبارتنداز: طرحهاي چاپ شده طراحان ديگر (!) و چون كيفيت چاپ اين عكس ها بسيار متفاوت است، كار با اسكنر خوب مي تواند نتيجه را قابل قبول تر سازد.

*     تا مي شود سعي كنيد از عكس يا اسلايد اصلي استفاده كنيد. اوريجينال خوب در كيفيت نهايي بسيار موثر است. معمولاً يك عكس خوب را مي توان بدون از دست دادن كيفيت چندين بار بزرگ كرد. اسلايد خوب كه از آن  هم بهتر است. اسلايدهاي قطع بزرگ
عالي اند. تجربه نشان داده است كه اسلايد 35 ميلي متري را مي توان به راحتي ده برابر بزرگ كرد بدون اين كه دانه هاي امولسيون فيلم ظاهر شوند. اسلايد 55 ميلي متري كه حتي اين محدوديت را هم ندارد و قابليت بزرگ شدن بيشتر از اين را هم دارد. بنابراين اگر مي خواهيد اسكنر بخريد، سعي كنيد حتماً كيت مخصوص اسكن اسلايد را داشته باشد.

*     اسكنرهاي خوب مي توانند تصوير را به حالت CMYK نيز اسكن كنند. البته اين نوع اسكنرها گرانتراند اما بسياري از مشكلاتي را كه بعداً به آن برخواهيد خورد، با انتخاب اين نوع اسكنر حل خواهيد كرد. وقتي تصويري را در حالت CMYK اسكن كنيد ديگر مشكل خارج از حيطه بودن را نخوايد داشت وبا تبديل CMYK به RGB دچار اشكال نخواهيد شد. اسكنرهاي ليزري بزرگ كه بسيار هم گران هستند اصلاً حالت اسكن RGB ندارند و فقط در حالت CMYK اسكن انجام مي دهند.

*     اگر نرم افزار اسكنر شما از نوع قوي باشد خيلي از خطاهاي تصوير اصلي را در همان حين اسكن كردن مي توانيد برطرف كنيد. و تصوير درستي را به فتوشاپ برسانيد. مثلاً مي توان سايه رنگي را كه در بسياري از عكس ها هست و كل تصويررا متمايل به رنگ خاصي كرده است، توسط خود اسكنر برداشت. يا مثلاً مي توان الگوي مواره- همان پيچازي مصطلح خودمان در ايران- را كه عكس را با شبكه مزاحم نقطه ها خراب مي كند، از تصوير حذف كند. اگر تصوير را براي اسكن به مؤسسات با تجهيزات اسكن حرفه اي مي دهيد مي توانيد اين تصحيحات را در فرم سفارش، تقاضا كنيد. البته اين روزها اسكنرهاي كوچكتر هم بسياري از اين مشكلات را مي توانند حل كنند.

*     در هنگام اسكن كردن قطع تصوير نهايي چاپي را در نظر بگيريد و با اين پيش فرض عمل اسكن را انجام دهيد. بزرگ و كوچك كردن عكس در فتوشاپ، زياد هم نتيجه مطلوبي به بار نمي آورد و بگير و نگير دارد. شايد خوب شود و شايد هم نشود.

*     دقت اسكن را در هنگام اسكن تعيين كنيد. افزودن يا كاستن از دقت تصوير در داخل برنامه فتوشاپ نتيجه خيلي خوبي ندارد. اگر عكس را بازآفريني كاهشي كنيد، نتيجه بد نمي شود اما اگر دقت اسكن را بعد از اسكن و در برنامه فتوشاپ افزايش دهيد. نتيجه چندان خوبي نخواهيد گرفت. فرق حرفه اي ها و غيرحرفه اي ها در دانستن همين نكات كوچك است.

*     هميشه محوطه اسكن را قدري بزرگ تر از آنچه كه واقعاً لازم است بگيريد. بعداً مي توانيد محوطه مورد نظرتان را در فتوشاپ دوره بري كنيد و به مشكلي هم بر نخواهيد خورد.

*     اگر اسكنر شما اجازه مي دهد كه نقطه سياه و نقطه سفيد را تعيين و تعريف كنيد، اين كار را حتماً انجام دهيد. در دفترچه راهنماي اسكنرهاي حسابي، بخشي به عنوان
Optical Dynamic Range (حوزه پوياي نوري) هست كه مربوط به هيمن موضوع مي شود. آن را به دقت بخوانيد و اجرا كنيد.

در بخش هاي بعدي شرح داده مي شود كه چگونه دقت صحيح را براي تصاوير الكترونيك يا چاپي تعيين كنيم. تمرين هاي بعدي دو روش براي تعيين دقت اسكن را نشان مي دهند.

 

تعيين دقت اسكن

بهترين و مناسبترين دقت براي تصوير بستگي به خروجي نهايي كار دارد. اگر دقت تصوير خيلي كم باشد. فتوشاپ ممكن است از مقدار رنگ يك نقطه تصويري، براي ايجاد نقطه هاي هافتون استفاده كند. اين كار منجربه نقطه نقطه شدن يا ايجاد تصوير خروجي بسيار نامفهوم و تارخواهد شد. اگر دقت خيلي بالا باشد، فايل حاوي اطلاعاتي بيش از نيازهاي چاپگر است و بدون آن كه لازم باشد حجم آن بسيار بزرگ مي شود.

اسكن كردن براي چاپ

به طور كلي، تركيب دقت تصوير و فركانس صفحه مشخص كنندة جزييات تصوير چاپي است.

همانطور كه سابق بر اين در همين فصل آموختيد، فركانس صفحه رابرحسب واحد خط در اينچ (lpi) نشان مي دهند و مشخص كننده تعداد سلول ها يا واحدهاي هافتون چاپ شده در هر اينچ خواهد بود. يك قاعده خوب تجربي وعملي براي اسكن كردن آن است كه تصوير را 5/1 تا 2 برابر فركانس صفحه اي كه براي چاپ به كار مي رود، اسكن كنيد.

جدول زير خط كشي هاي رايج و دقت اسكن را براي انواع مختلف انتشارات نشان مي دهد.

انتشارات

dpi

dpi

روزنامه

85-150

125-225

مجله

135-175

200-265

كتابهاي هنري

150-200

225-300

 

وقتي كه دقت اسكن را تعيين مي كنيد هدف عبارت است از تعادل و توازن ميان دقت تصوير و معقول بودن حجم فايل.

اگر قصد داريد با استفاده از صفحه هافتون تصويرتان را چاپ كنيد، حدود دقت مناسب تصوير بستگي به فركانس صفحة وسيلة خروجي دارد. مي توانيد فتوشاپ را واداريد كه بر حسب فركانس صفحة وسيلة خروجي دقتي را توصيه كند.

در اين بخش، به خصوصيات منوي محاوره اي Auto Resolution نگاهي مي اندازيم. لازم نيست كه براي منوي محاوره مقاديري را وارد كنيد، تنها با چگونگي كاركرد اين تنظيمات آشنا مي شويم.

1- File و سپس New را انتخاب كنيد. مقادير از پيش تعيين شده و مفروض را بپذيرد و روي OK كليد بزنيد تا تصويري جديد و خالي ايجاد شود.(بالاخره بايد يك فايل باز شده اي داشته باشيد تا بتوانيد از فرمان Image Size استفاده كنيد.)

2- Image و بعد Image Size را انتخاب كنيد.

3- روي Auto كليد بزنيد.

4- براي Screen يا صفحه، فركانس صفحه وسيلة خروجي را وارد كنيد. اگر لازم شد، واحد سنجش جديدي را اختيار كنيد. توجه كنيد كه مقدار صفحه تنها براي محاسبة دقت تصوير كاربرد خواهد داشت، وبراي تنظيم صفحه براي چاپ به كار گرفته نخواهد شد.

5- در قسمت Quality يكي از موارد انتخابي زير را اختيار كنيد:

*         Draft ، براي ايجاد دقتي كه درست همانند فركانس صفحه باشد (كه كمتر از 72 ppi نيست).

*         Good، براي ايجاد دقتي كه 5/1 برابر فركانس صفحه باشد.

*         Best ، براي ايجاد دقتي به اندازه دو برابر فركانس صفحه.

6- روي Cancel كليد بزنيد تا منوي محاوره اي  Auto Resolution بسته شود، سپس روي Cancel كليد بزنيد تا منوي محاوره اي Image Size بسته شود.

 

اسكن كردن براي انتشارات الكترونيكي

اگر تصويري را براي نمايش در صفحه نمايش كامپيوتر ايجاد مي كنيد، لزومي ندارد كه دقت اسكن از دفت صفحة نمايش بيشتر باشد. با اين حال، در خاطر داشته باشيد كه تصوير روي صفحة نمايش با نسبت 1:1 (يعني يك نقطه تصويري براي هر نقطه موجود در تصوير) به نمايش در مي آيد. بنابراين اندازه تصوير ممكن است بسته به مقدار نقطه در اينچ صفحه نمايش تغيير نمايد.

اسكن كردن با به كار گرفتن تنظيم اندازه فايل

بهترين راه براي اطمينان يافتن از اين كه تمام اطلاعاتي را كه براي تصوير فتوشاپ خود احتياج داريد در دسترس خواهيد داشت، آن است كه يك فايل ساختگي ايجاد كنيد. اين كار به شما دقيقاً حجم اطلاعات- يعني در واقع اندازه فايل- لازم براي خروجي نهايي را نشان مي دهد.

استفاده از اين روش به درد مواردي كه مي خورد كه تصويري داشته باشيد كه قطع آن كوچكتر از قطع تصويري باشد كه مي خواهيد ايجاد كنيد و به چاپ برسانيد. مثلاً اگر بخواهيد قطع تصوير اصلي 2 در 3 اينچي را به 4 در 6 اينچ افزايش دهيد و با فركانس صفحه lpi 150 به چاپ برسانيد. با استفاده از اين روش مي توانيد تعيين كنيد كه حجم فايل تصويرتان چقدر خواهد شد.

1- ابتدا File و سپس New را انتخاب كنيد.

2- مقابل عنوان Width مقدار 4 اينچ، مقابل عنوان Hight مقدار 6 اينچ و مقابل عنوان Resolution مقدار 300 نقطه در اينچ را وارد كنيد.( دقت مي تواند بين 5/1 تا 2 برابر فركانس صفحه اي وسيله چاپ شما باشد، كه قبلاً 150 در نظر گرفته شده است)

منوي محاوره اي New در قسمت فوقاني، ابعاد و در مقابل عنوان Image Size اندازه تصوير نهايي را نشان مي دهد. تصوير نهايي 4×6 اينچ است و با فركانس صفحه lpi 150 چاپ مي شود. اندازه فايل بايد 18/6 مگابايت باشد.

براي اسكن كردن، اندازه فايل حاصل را در تنظيمات مربوط به اسكنر وارد نماييد. (مهم نيست كه چه دقتي و چه ابعاد تصويري در تنظيمات اسكنر ظاهر گردد.)

وقتي كه تصوير را اسكن نموديد و آن را وارد فتوشاپ كرديد با استفاده از فرمان Image Size
اندازه هاي صحيح طول و عرض تصوير را معين نماييد.

اسكن كردن از طريق تنظيم دقت

اگر نمي توانيد اندازه فايل را به عنوان عامل تعيين كننده در انتخاب تنظيمات اسكنر به كار ببريد،
مي توانيد دقت اسكن را با استفاده از ابعاد اوليه و نهايي تصوير و فركانس صفحه وسيله خروجي تان به دست آوريد.

1- فركانس صفحه را در 2 ضرب كنيد.(2 ضريب يا نسبت معمولي دقت تصوير بر فركانس صفحه براي ايجاد تصوير با كيفيت بالاست).

2- نتيجه مرحله 1 را در عامل تغيير اندازه (يعني نسبت ابعاد تصوير نهايي به تصوير اوليه) ضرب كنيد تا تخمين مورد نياز براي دقت اسكن را به دست آوريد.

مثلاً فرض كنيم كه تصويري 2×3 اينچي را اسكن مي كنيد و مي خواهيد در نهايت تصويري 6×9 اينچي داشته باشيد و از فركانس صفحه lpi 85 استفاده مي كنيد براي محاسبه دقت اسكن بايد اول 85 را در 2 (فركانس صفحه) ضرب كنيد كه عدد 170 حاصل مي شود. سپس 170 را در 3 ضرب
مي كنيم (كه نسبت ابعاد تصوير نهايي به تصوير اوليه است) تا دقت اسكن معادل ppi 510 به دست آيد.

بازآفريني (Resampling) تصوير

بازآفريني يعني ايجاد تغيير در ابعاد نقطه تصويري (و از اين رو در اندازه فايل) يك تصوير. اگر از مرحله اسكن گذشتيد و تصوير را وارد فتوشاپ كرديد و سپس خواستيد تغييري در اندازه يا دقت آن دهيد از طريق بازآفريني مي توانيد اين كار را انجام دهيد. در فتوشاپ مي توانيد به طور مستقيم تعداد پيكسل هاي تشكيل دهنده هر تصوير را تغيير دهيد يا مي توانيد ابعاد پيكسل ها يا حتي نقاط تصويري را چه از طريق تغيير ابعاد چاپ و چه تغيير دقت آن عوض كنيد، البته مشروط بر آن كه گزينه
 Image  Resample (بازآفريني تصوير) انتخاب شده باشد.

بازآفريني كاهشي

وقتي كه عمل بازآفريني كاهشي را انجام مي دهيد(يعني از تعداد نقاط تصوير مي كاهيد)، فتوشاپ اطلاعاتي را از تصوير كم مي كند. وقتي بازآفريني افزايشي انجام مي دهيد(يعني تعداد نقاط تصويري موجود در تصوير را بيشتر مي كنيد) فتوشاپ بر پايه مقادير رنگ نقطه هاي تصويري موجود، اطلاعات نقاط تصويري جديد را ايجاد مي كند. در هر دو حالت روش انترپولاسيون يا درون افزايي به كار گرفته مي شود تا تعيين شود كه چگونه نقاط تصوير اضافه و كم شوند.

اگر تصويري را بازآفريني كاهشي كنيد و سپس بازآفريني افزايشي روي آن انجام دهيد، تا به اندازه اوليه اش برگردد، تصوير از لحاظ كيفي دچار كاستي مي شود. اين بدان جهت است كه وقتي تصوير بازآفريني كاهشي يافت، برخي از اطلاعات اصلي رنگ آن از ميان مي رود. وقتي فتوشاپ همين تصوير تغيير يافته را بازآفريني افزايشي مي كند، اطلاعات تصوير را بر مبناي اين اطلاعات جديد، بازسازي مي كند، نه اطلاعات فايل اصلي چون نقطه هاي تصويري جديد از محاسبه اطلاعات رنگ نقاط تصويري قديم كه كاهش يافته است، تهيه مي شود تصوير تاز و ناميزان ظاهر مي شود.

بازآفريني كاهشي در تصوير

فايلي را ابتدا بازآفريني كاهشي مي دهيم و سپس عمل بازآفريني افزايشي روي آن انجام مي دهيم تا ببينيم عمل بازآفريني چگونه بر آن تأثير مي كند.

1- فايلي را باز كنيد. بهتر است يكي از فايلهاي نمونه خود فتوشاپ را باز كنيد.

2- حال ابتدا Image  و سپس Image Size را انتخاب كنيد و دقت كنيد كه مقابل عناوين اختياري Constrain Proportions (نسبت هاي اجباري) و Image  Resample (بازآفريني تصوير) علامت بگذاريد.

3- در مستطيل مقابل عنوا Resample عدد 72 را تايپ كنيد. توجه خواهيد كرد كه ابعاد نقطه هاي تصوير عوض مي شود اما اندازه چاپي فايل تغيير نمي يابد.

4- روي OK كليد بزنيد. چون در اين حالت فقط اطلاعات حذف مي شود كيفيت تصوير به صورت سابقش باقي مي ماند.

بازآفريني افزايشي تصوير

حال، تصويرمان كه به 72 نقطه تصويري در اينچ بازآفريني كاهشي يافته است را بازآفريني افزايشي
 مي كنيم. دقت كنيد كه چگونه از كيفيت تصوير كاسته مي شود. اين تصويري است كه يكبار بازآفريني كاهشي يافته است.

1- در حالي كه همان تصوير را بر صفحه نمايش داريد و پنجره آن نيز فعال است. ابتداImage  و سپس Image Size را انتخاب نماييد.

2- در مقابل عنوان Resolution عدد 300 را وارد كنيد.

3- روي OK كليد بزنيد. تصوير به طرز بدي ناميزان ظاهر خواهد شد و اين بدان دليل است كه اطلاعات رنگ لازم براي بازآفريني افزايشي از فايلي گرفته شده است كه قبلاًَ بازآفريني كاهشي روي آن انجام شده بود.

4- فايل را ببنديد. لازم نيست ذخيره اش كنيد.


گرافيك محيطي چيست؟

گرافيك محيطي چيست؟

امروزه گرافيك بعنوان يكي از مهمترين عوامل تبليغ ، پيام رساني و نشر دانش سياسي ، اجتماعي وفرهنگي مي باشد و در جوامع پيشرفته از مهمترين اركان تشكيل دهنده يك زندگي اجتماعي است. طراحي گرافيك در اعلان هاي تبليغاتي وتجاري تلويزيون، سينما ، بسته بندي كالاها، علائم راهنمايي و رانندگي ويترين مغازه ها تزيين خياباني وعمومي نظير هتل ها ، فرودگاهها و مترو ها، رستوران ها و پارك ها، فروشگاه ها و اماكن مختلف ورزشي هنري و فرهنگي ، نوشته ها و تبليغات بدنه ساختمان ها و وسايل نقليه مثل اتوبوس ها ، ترن ها و هواپيماها بيل بردها و گرافيك در ابعاد بزرگ ونقاشي ديواري ، پيكتو گرام ها و علائمك نمادين ، نقش عمده اي دارد. گرافيك محيطي به عنوان يكي از شاخه هاي گرافيك در رسيدن به اهداف بالا نقش بسزائي دارد، و بخش عمده اي از فعاليت هاي تبليغاتي و تجاري را در بر مي گيرد . محيط اطراف ما خانه اي كه در آن زندگي مي كنيم خياباني كه درآن تردد مي كنيم فضاي سبزي كه درآن قدم مي زنيم ، پاركي كه براي تفريح به آنجا مي رويم ، همه نياز به برقراري روابط منطقي فرمي و روابط سازمان بندي دقيق بر مبناي اصول و مباني بيان بصري دارند.
انسان به واسطه گرافيك محيطي با محيط پيرامون خود سخن مي گويد ، و با ديگران ارتباط برقرار مي كند. گرافيك محيطي در ايجاد فضايي مطلوب و دلنشين براي افراد جامعه نقش موثردارد.
محيط مناسب يعني فضايي كه بشر در آن بتواند فارغ از فشارهاي ناخواسته رواني رشد كرده و شكوفا شود و اين از خواسته هاي عقلاني و منطقي هر جامعه است. گرافيك محيط زيبايي بصري و نظم و هماهنگي مطلوب فضا است.
مقصود از تمام طرح هاي گرافيكي براي محيط داخلي و خارجي – ايجاد فضايي براي زندگي پر نشاط و سالم و قانع كننده است گرافيك محيطي را مي توان به دو گونه گرافيك محيطي دو بعدي يامسطح و سه بعدي يا حجمي تقسيم كرد.
مشخص كردن يك مكان از مكاني ديگر ، زيبا سازي ، نظم و انسجام بخشيدن به فضاي شهري و گسترش حيطه فعاليت هنر گرافيك، از اهداف گرافيك محيطي به شمار مي رود.


گرافيك محيطي مي تواند جنببه هاي مختلفي داشته باشد:

جنبه اطلاع رساني و ياحالت تاكيد و يا هشدار نسبت به موضوعي داشته باشد.
جنبه فرهنگي داشته باشد، مانند تبليغات شهري در مورد تئاتر وسينما و غيره.
جنبه آموزشي داشته باشد.
جنبه تبليغاتي داشته باشد.
جنبه اجتماعي داشته باشد ، مانند تبليغات بر عليه مصرف سيگار در سطح شهر
جنبه زيبايي و هنري وصرفا زيبا سازي محيط را داشته باشد.تعادل تناسب تاكيد تداوم وحدت و تنوع اصول يك سازمان بندي درست هستند . رنگ، نور ، شكل ، خط ، نقطه، سطح ، بافت وفضا به كمك آنها مي آيند تا اثري مطلوب وزيبا پديد آيد.



تعادل:
تعادل از اصول اساسي هنر است . هنر در برقراري ارتباط با مخاطب نوعي تعادل را جستجو مي كند تعادل در هنر بوسيله تقسيم بندي متوازن اجزاء صورت مي گيرد . رنگ ، نور و بافت نيز در حفظ تعادل يا عدم تعادل نقش دارند. البته تاكيد زياد برتعادل موجب مي شود اثر جذابيت خود را از دست بدهد و ايجاد كسالت كند


تناسب :
براي طراحي سردر يك فروشگاه بايدبه اين نكته توجه داشت ، در بعضي مكان ها كه وسيع بوده و فضاي خالي اطراف يك فروشگاه يايك مكان عمومي وجوددارد ، دست طراح باز است و مي تواند تناسبات معمولي را تغيير دهد و به طورمثال سردريك مكان عمومي يافروشگاه راخيلي بلند تر و بالاتر از حد معمول بگيرد ، چرا كه به واسطه باز بودن محيط ، بيننده به محيط اشراف كامل داشته و مي تواند به راحتي سر در را ديده و آن را تشخيص دهد.



تداوم در محيط:
تكرار و تصاعد و تناسب سه جزء تداوم در هنر ، عناصر اساسي به شمار مي روند، تناسب كه به صورت تكرار يك يا چند در ميان واحد هاي مختلف شكل مي يابد، پيچيدگي و حركت بيشتري در خود دارد اثر بخشي تكرار و تناوب به مناسب بودن موضوع و مهارت به كارگيري آن ها بستگي دارد چنانچه تكرار عنصري به تدريج تغيير كند وزن اثر دچار رشد و تصاعد مي شود ، تصاعد مي تواند به سمت بالا، پايين و يا مايل جهت داشته باشد. تصاعد را در تغيير اندازه كوچك و بزرگ در تغيير شكل از چهار گوشي ه دايره و غيره و در تغيررنگ از كمرنگ به پر رنگ مي توان مشاهده كرد..


تاكيد در محيط:
چنانچه با كم اهميت كردن اجزاء يك تركيب و متمايز نمودن يكي از اجزاء توجه بيننده به بخش خاصي از كار جلب بتشود آن بخش را نقطه تاكيد مي نامند.
تاكيد را مي توان با استفاده از رنگ ، رنگ و بافت پديد آورد . اجزاء يكسان ، نقطه تاكيد كار راضعيف مي نمايد. شكل هاي مشخص و واضح نسبت به اشكال مبهم و اشياء عجيب نسبت به اشياء ساده خود نمايي بيشتر دارند نحوه دسته بندي اجزاء نيز بر تاكيد يك مجمومعه مي افزايد.
اصل تاكيد را مي توان هم براي وحدت بخشيدن وهم ايجاد تنوع مورد استفاده قرار داد.
تاكيد روي يكي از عناصر در جلب مخاطب ويا بازديد كننده از يك مكان عمومي تاثير مستقيم دارد.


ايجاد وحدت در محيط:
وحدت به هر كاري انسجام مي بخشد بدون عنصر و حدت اجزاء يك تركيب پراكنده و بي ربط به نظر خواهد رسيد. و حدت موجب جلب نظر مي شود ، عامل مهمي در انتقال پيام است كاررا قابل درك مي كند وبه ساده تر شدن پيام كمك مي كند.



تنوع در محيط:
تنوع حاصل تفاوت و تضاد است . اختلاف بين شكل ، رنگ ويا بافت عناصر تشكيل دهنده تنوع به شمار مي رود. اجزاء گوناگون چشم را به دنبال عامل و حدت در كل كار به گردش در مي آورند.
تنوع در حقيقت وحدت را استحكام مي بخشد وحدت ميل به نظم، و تنوع كششي به سمت تحريك دارد.
نقطه ، خط و سطح داراي قدرت بيان ويژه اي هستند نقاط با توجه به اندازه و نحوه به كارگيري در محيط متفاوت هستند و ايجاد اثربصري متفاوت مي كنند.
خطوط نيز به همچنين خطوط منحني ، خطوط شكسته ، خطوط مايل و خطوط در حالت افقي وياعمودي هركدام اثر بعدي متفاوت به جاي مي گذارند و در جاي مورد نياز و متناسب به كار گرفته مي شوند.
فضا مشخص كننده موقعيت و وضعيت هر پديده عيني باساير پديده ها است فضا وجود هر موجود عيني را در ارتباط با ساير موجودات معين مي كند و فضاي داخلي و خارجي و مياني را قابل درك مي كند.



بافت:
ازديگر عناصر معماري داخلي و خارجي بافت است ،بافت از دو نظر قابل بحث است و از نظر فرم و شكل كه وسيله درك آن قوه بينايي است و دوم از نظر خاصيت فيزيكي و جنسيت بافت كه با لا مسه قابل درك است.
درجه انعكاس ياجذب نور توسط جسم داراي بافت اهميت فراوان دارد . تضاد سطوح مات و خشن در كنار سطوح براق و صيقلي جذابيت فراواني دارد و ايجاد جلوه بصري مي كند. بافت زير وخشن قدرت جلب توجه فرابوان دارد و برخلاف آن بافت هاي صاف و صيقلي معمولا كمرنگ و بي جذبه هستند . بافت از مواد مختلف بدست مي آيد مثل پوست درخت سطح سنگ ، پوست حيوانات و يانوع مصنوعي آن مثل آجر ، فلز ، پلاستيك و غيره .
شدت نور و طبيعي يامصنوعي بودن بافت بر كيفيت آن اثر مي گذارد. زاويه ديد و فاصله ناظر به اثر را بايد در نظر داشت.



نور:
نور ار مهمترين اجزاء در گرافيك محيطي و طراحي داخلي وخارجي است نورهاي طبيعي و مصنوعي اثر متفاوت در محيط ايجاد مي كنند . نقطه ديد ناظر ، مقدار نور كه به آن مي تابد وزاويه ديد ناظر عواملي هستند كه در تمام المان هاي داخل خيابان بايد رعايت شوند و تركيبي مناسب وزيبا باهم داشته باشند و داراي طرحي خوب و استاندارد باشد.
علائم راهنمايي و رانندگي ، چراغ هاي روشنايي ، صندوق پست ، زباله دان ، تابلوي اسم خيابان ها تلفن عمومي ، آگهي ها و تبليغات ديواري ايستگاههاي اتوبوس ، سردر فروشگاه ها و تمام اين ها در ارتباط باهم هستند و اثر فراوان در ديد عموم مي گذارند كه بايد دلپذير وزيبا باشند وبارعايت اصول زيبا شناسي و تركيب بندي مناسب در زيبا سازي شهر كمك كنند چراكه محيط شهري نيازمند اين زيبايي ها ي بصري است تا ازآثار منفي رواني به شهروندان بكاهد. گرافيك محيطي ، فضا و محيط زندگي را زيباترو با نشاط تر مي سازد و به محيط شهري نظم و انسجام مي بخشد.
فاطمه رحمتی وند بازدید : 25 پنجشنبه 04 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

در علم ارتباطات، پيام، مبنا و علت ارتباط است. اگر پيام نداشته باشيم ديگر دليلي هم براي برقراري ارتباط نداريم. باز در اين علم، گرافيك را يك شاخه از گونه‌اي از ارتباطات دانسته‌اند. شاخه‌ي تصويري ارتباطات غيركلامي. در واقع ارتباطات غيركلامي در سطح گسترده‌اي، تصويري‌اند، اما در نهايت گرافيك يك گروه از ارتباطات غيركلامي محسوب مي‌شود.

به گفته‌ي ديويد برلو ، -کارشناس ارتباطات- پيام، يك توليد علمي و فيزيكي از منبع گذار است كه داراي عوامل يا سازه‌هايي است. اين عوامل، شامل كد و رمز، محتوا و نحوه‌ي ارائه هستند كه چنين تعريف شده‌اند:



1. كد و رمز، عبارت است از هرگروه از نمادها كه بتوانند به شيوه‌اي ساخته شوند كه براي برخي از افراد به اصطلاح معني‌دار باشد.

2. محتواي پيام، مطالب درون پيام است كه به وسيله‌ي منبع براي بيان هدف او انتخاب شده‌ است.

3. نحوه‌ي ارائه‌ي پيام، عبارت از تصميم‌هايي است كه منبع ارتباط براي انتخاب و تنظيم و ترتيب كدها و محتواها مي‌گيرد.

اما گرافيك در اين ساختار چه جايگاهي دارد؟ شايد گرافيك را وسيله‌اي براي برقراري ارتباط بدانند اما مسلّم است كه گرافيك به دليل نياز به برقراري ارتباط پديد نيامده؛ گرافيك يكي از عوامل يا طرق ايجاد و پديداري ارتباط نيست. ممكن است بگوييم ابتدايي‌ترين ابزار و روش‌هاي ارتباط انسان‌ها با يك‌ديگر صورتي گرافيكي داشته است اما اين بدان ‌معني نيست كه وجود گرافيك، با وجود في‌نفسه‌ي ارتباط رابطه‌ي مستقيم دارد. در واقع گرافيك به مثابه خط،‌ در مرحله‌ي كتابت و ثبت و تسجيل پيام‌هاي انسان و يا به دنبال آن مطرح گرديده و شكل خام و ناقص زبان و خط را به وجود آورده است اما ارتباط، ديرينه‌تر از اين مرحله است. و از سويي، سير تكاملي خطوط از گرافيك و تصوير، تبري جسته و سرعت و ساده‌گي بيان را در علائم قرارداد ي و بسيار استريليزه‌تر از خطوط هيروگليف دنبال كرده است. لذا گرافيك با هدف ايجاد ارتباط در عالم ارتباطات حضور نيافته است بل‌كه دو خصلت عمده‌اش، او را براي خدمت به انتقال پيام مستعد مي‌سازد: يكي، افزايش سرعت دريافت پيام و ديگري، تأثير بيش‌تر و عميق‌تر بر مخاطب (گيرنده‌ي پيام). و البته همين‌كه گرافيك را يكي از شيوه‌هاي ارتباطات و انتقال پيام مي‌دانند خود مي‌تواند اهميت عنصر پيام را در گرافيك روشن كند.

اين‌جا يك شبهه به وجود مي‌آيد؛ اين كه اگر گرافيك داراي اين خصايص است چرا سير تكامل خطوط به تدريج از صورت تصويري و گرافيكي دور شده است؟ و اگر خط هيروگليف شكل ابتدايي و ناقصي از خط به حساب آمده چرا بيش از صد سال است كه گرافيك، اين‌چنين گسترده مطرح گرديده و بسيارند كساني كه منتظرند تا اين هنر، تبديل به يك زبان مستقل و همه‌گاني شود؟

هنر گرافيك به ازاي مزايا و خصايصي كه تاكنون برشمرديم داراي معايب و محدوديت‌هايي نيز هست كه حد و مرزي براي توسعه و گسترش آن ترسيم مي‌كند. گرافيك در حوزه‌ي تبليغات تجاري و يا زنده‌گي شهري و يا به عنوان راه‌نماي اماكن و ابنيه‌ي عمومي شايد موفق بوده باشد و به وضوح حضوري فراگير داشته است اما در يك رفرم سياسي چه‌قدر مؤثر بوده است؟ در نظام آموزش و پرورش هم حضور دارد، اما اين حضور در چه سطحي است و چه‌قدر حياتي و مؤثر بوده است؟ اين خواص و مزايا و البته معايب، قواعد مطلقي نبوده‌اند كه بتوانند در تمام وجوه توسعه و تحولات تمدن به يك نسبت گرافيك را سهم دهند. گرافيك و به طور كل زبان تصوير، عمدتاً در انتقال پيام‌هاي بسيار كوتاه و ساده موفق‌ هستند. يك طراح گرافيك به تجربه دريافته است كه هرگاه پيامي را براي تبديل به يك پوستر يا كارت و يا حتا تيزر تلويزيوني به او مي‌سپارند او بايد قبل از تبديل پيام به عناصر تصويري، آن را تا جايي كه امكان دارد ساده و خلاصه كند. شعار «شهر ما، خانه‌ي ما» را مي‌توان تبديل به يك پوستر يا بروشور نمود. اما آيا يك سخن‌راني سي دقيقه‌اي را هم مي‌توان به يك پوستر مبدل كرد؟

در كتاب ارتباط‌شناسي، در توضيح محتواي پيام و نحوه‌ي ارائه، درباره‌ي چه‌گونه‌گي تركيب قطعات يك پيام بحث مي‌شود و اين بحث، محدود به مدل‌هاي احتمالي تركيب و كنار هم چيدن كلمات يك پيام با در نظر گرفتن كلمات و تعابير مشابه است. در اين مدل‌ها، كلمات تنها به يك ترتيب خطي قابل تركيب مي‌باشند اما يكي از فرصت‌هاي مهمي كه در گرافيك، و به طور کل در هنرهاي تصويري براي انتقال مؤثر پيام وجود دارد امكان تركيب غيرخطي قطعات پيام است. به اين معني كه عناصر پيام و عناصر تصوير مي‌توانند به تركيب‌هاي گوناگوني كه لزوماً در مسيرها و خطوط متعدد و شايد بي‌نهايت، قابل تركيب‌اند. در تركيب چند عدد ما تنها يك نوع تركيب خطي داريم، به اين صورت كه عددها هرچه‌قدر هم كه پس و پيش شوند در يك رديف مي‌توانند تركيب شوند اما عناصر بصري در يك صفحه‌ي سفيد و يا يك فضاي خالي در خطوطي افقي، عمودي، عرضي، طولي و عمقي مي‌توانند قرار گرفته و تركيبات مختلفي تشكيل دهند. و اين فرصت ضمن آن‌كه امكان و قدرت اثرگذاري و القاي پيام را بالا مي‌برد، به ما اجازه نمي‌دهد تا پيام‌هاي طولاني‌تر از حدي مشخص را در فرآيند تصويرگري‌مان شركت دهيم.

البته اين بحث مربوط به طراحي‌هايي است كلام و خط، مطلقاً در آن حضور ندارند اگرنه در طراحي‌‌هاي مركب، اصل تصويرسازي از جايگاه خود ساقط مي‌شود و ديگر محصول طراحي يك اثر گرافيكي خالص نيست.

بايد متوجه اين نکته باشيم كه بسياري از توانايي‌هاي زبان تصوير، هنوز به كاربري نرسيده است و ما بسياري از اين امكانات را تجربه نكرده‌ايم و مي‌توان ديد كه تجربيات و ريسك‌هاي طراحان آينده، افق‌هاي جديدي را بگشايد؛ اما مسأله‌ي عبور تاريخي خط از شكل هيروگليف تا صورت كنوني آن را نيز در اظهار نظر و برآورد ماهيت گرافيك نمي‌توان ناديده انگاشت.

برگرديم به موضوع پيام؛ گفته شد كه در گرافيك ما پيام را ساده‌سازي مي‌كنيم، اما از سويي ديگر به دنبال ايجاد پيچيده‌گي در آن نيز هستيم. چه‌گونه؟

ساده‌سازي و يا استريليزه نمودن، بيش‌تر در فرم اثر گرافيكي اتفاق مي‌افتد؛ ساده‌ نمودن تركيب، نمادها، رنگ‌ها، نزديك نمودن فرم‌ها به سه شكل اصلي مثلث، مربع، دايره، و...

اما پيچيده‌گي در محتوا و درون‌مايه‌ي اثر گرافيكي اتفاق مي‌افتد؛ اين پيچيده‌گي به معني مبهم و دور از دست‌رس نمودن پيام نيست، كه نقض غرض خواهد بود؛ اين، همان پيچيده‌گي است كه براي مثال در شعر مشاهده مي‌كنيم. في‌الواقع شعر، چيزي بيش از يك مثال است. ما در تدبير انتقال پيام و تعيين شعار تبليغاتي، به عبارتي «صنايع ادبي» در كار مي‌آوريم: ايهام، تمثيل، استعاره، تضمين و... . اين صنايع به چه منظوري به كار مي‌آيند؟ همه‌ي اين‌ها تدابيري هستند كه اديب به منظور ايجاز در كلام و بالا بردن قدرت تأثير بر مخاطب از آن‌ها بهره مي‌گيرد؛ بنابراين پيچيده‌گي، در آثار گرافيك هم همين نقش را بازي مي‌كند.

البته ذكر اين نكته از قلم نيفتد كه مخاطب، همان‌طور كه در گرافيك موضوعيت دارد براي شاعر -خاصه شعراي عارف- موضوعيت ندارد و از سوي ديگر قدرت تأثير شعر آن‌ها بر مردمان تنها از حُسن صنعت ادبي‌شان برنمي‌آيد بل‌كه از عرفان‌ مي‌جوشد. اما اگر مي‌توان شعر را هم قالبي هنري دانست و از تكنيك و صنعت آن سخن راند، همان‌طور كه كتاب‌هاي درسي ادبيات فارسي در مدارس و دانشگاه به ما ياد داده‌اند پس قياس گرافيك با شعر نيز ميسّر مي‌شود. كما اين‌كه شعر، براي شعراي معاصر علي‌الخصوص شعر نوسرايان چيزي بيش از يك قالب بياني نيست هم‌چنان كه گرافيك براي طراح. لذا مقايسه‌ي فوق با همين نگاه انجام شد.

ديويد برلو هم‌چنين معتقد است كه پيام در درون مخاطب وجود دارد و به عبارتي ديگر در هر پيام دو معني وجود دارد: يك معني براي فرستنده و يك معني براي گيرنده. با اين اساس هم، به اين نظر مي‌توان رسيد كه هدف گرافيك، نه فقط انتقال پيام، كه تفهيم دقيق و صحيح آن است به مخاطب. مفهومي كه منظور نظر نويسنده است با آن‌چه دريافت گيرنده است (و يا به تعبير برلو در گيرنده موجود است) دو معناي جداگانه‌اند و لذا يك ارتباط، وقتي محقق مي‌شود كه منظور فرستنده و دريافت گيرنده برهم انطباق داشته باشند. لذا وظيفه‌ي گرافيك، به عنوان يك مؤثر در فرآيند ارتباطات، ايجاد اين انطباق است. اما وظيفه‌ي گرافيك به عنوان هنر، بالا بردن ميزان تأثير و حقنه‌ي پيام به مخاطب است. اين‌جا ديگر روشن مي‌شود كه هدف گرافيك ايجاد ارتباط نيست بل‌كه مؤثر بودن ارتباط بر مخاطب است كه اهميت دارد.



پ) تصوير

«خط، نقطه، شكل، سطح، رنگ، بافت، تيرگي و روشني، عناصري هستند كه همنشيني آنها و ارتباطشان بر روي صفحه سبب مي‌گردد تا تصوير ديده شود... اهميت عناصر بصري در تصوير ناشي از اين هدف است [ديده شدن]. بايد پذيرفت كه نقش اصلي در بيان اثر بر عهده‌ عناصر بصري است، زيرا هر عنصر بصري داراي «انرژي تصويري» است و خالق اثر با توجه به نقش و قدرت عناصر بصري، نحوه كنار هم قرار گرفتن و چيده شدنشان در صفحه و با رعايت كيفيتهاي بصري، انرژي مورد نظر را در تصوير تعيين مي‌كند.»

تصوير ماده‌ي گرافيك است. طراح، تصاوير و عناصر بصري را به دست مي‌گيرد و با تجزيه و تركيب آن‌ها با يك‌ديگر اثر خويش را مي‌آفريند.

«... تصوير هم مي تواند زبان و لوگوس داشته باشد، چون تصوير هم خط و نوشته است.»

تصوير، مجموعه‌اي است از «نقطه، خط، سطح و رنگ» که در ترکيب با يك‌ديگر صورت مجازي يک شيء يا تجسم يک معني را نشان مي‌دهد. اما در هنر به طور خاص تصوير، به چيزي گويند كه علاوه بر تعريف فوق، به ثبت رسيده است. پس با تصوير مي‌توان نوشت كما اين‌كه پديد آمدن حروف و زبان هم از تصوير نويسي آغاز شده است و معني گرافيك نيز در فرهنگ لغات لاتين، همان نوشتن است.

و اما عناصر تصوير:

1. نقطه: در هندسه نقطه چيزي است كه نه طول دارد و نه عرض و نه ارتفاع. در هنر هم همين است با اين تفاوت كه اين عنصر در هندسه قابل به دليل نداشتن ابعاد رؤيت نمي‌شود لكن وجود و موضوعيت دارد. اما در تصوير تا رؤيت نشود وجودش تأييد نمي‌گردد. نقطه هم مي‌تواند به طور مستقل در صفحه نقش شده باشد و هم محل تلاقي خطوط با يك‌ديگر باشد. نقطه عنصر پايه‌ي تصاوير است و به طور كل در طراحي گرافيك نقشي كليدي دارد؛ هم به عنوان يك عنصر تصويري صرف، و هم به عنوان مركز شناسايي نيروهاي تصوير و بررسي تجمع و تفرق و توازن نيروها. «ريزترين نقطه به دليل محدوديت، توازن، بي‌شكلي و بي‌وزني‌اش، به طور خاص براي نمايش مهمترين اصول كمپوزسيون مناسب است. نقطه در كل حوزه هنرهاي تصويري عنصري با بيشترين قدرت مانور محسوب مي‌شود؛»

2. خـط: باز در هندسه، خط عنصري است داراي طول است اما عرض و ارتفاع ندارد؛ از بي‌نهايت تا بي‌نهايت امتداد دارد و بدين‌سان قابل رؤيت نيست. ولي در هنر «خط اثر قابل رؤيت يك نقطه متحرك است. پس خط متكي بر نقطه است و به آن، به مثابه عنصري پايه‌اي نياز دارد. حركت قلمرو واقعي خط استف خط، برخلاف نقطه كه به مركزي وابسته بوده و در نتيجه ايستاست، ماهيتاً متحرك است. خط مي‌تواند از هر سو تا بي‌نهايت امتداد يابد؛ نه به شكلي بستگي دارد و نه به مركزي. اگر نقطه عنصر مهمي در ساختار تجزيه و تحليل است، خط وظيفه خطير تركيب و ساختمان را بر عهده دارد. خط متصل مي‌كند، جدا مي‌سازد، حمل و تقويت مي‌كند، به هم مي‌پيوندد و محافظت مي‌نمايد. خطوط يكديگر را قطع مي‌كنند و منشعب مي‌شوند. خط همچون نقطه، هر قدر امتداد يابد ماهيت خود را از دست نمي‌دهد؛»

3. سطح: وقتي خط از عرض، و نقطه از طول و عرض، منبسط شوند سطح پديد مي‌آيد. در واقع در طراحي‌ها و تصاوير، هرچه داريم سطح است؛ اما گاه آن‌قدر كوچك است كه نقطه به چشم مي‌آيد و گاه آن‌قدر باريك كه خط ديده مي‌شود.

4. رنگ: در فيزيك، رنگ حاصل تجزيه‌ي نور سفيد است. و در كتاب عناصر رنگ ايتن، چنين آمده است: «رنگ‌ها نيروها و انرژي‌هاي درخشنده‌اي هستند كه بر حسب اينكه از آن‌ها آگاه باشيم يا نباشيم روي ما اثرات مثبت و منفي خواهند داشت.»

«رنگ‌ها عناصر اوليه، ثمره و فرزندان نور اصلي بدون رنگ هستند كه متضاد و همزاد آن تاريكي بدون رنگ است

همچنانكه شعله آتش نور پديد مي‌آورد، نور نيز رنگ را به وجود ميآورد. رنگ‌ها فرزندان نور هستند و نور مادر آنها. نور، اين اولين پديده جهان هستي، جوهر و ماهيت جان‌دار جهان را از طريق رنگ‌ها بر ما آشكار مي‌سازد. ...ماهيت اصلي رنگ يك تموج و ارتعاش تصوري است، در اينصورت رنگ موسيقي است.»

به نظر مي‌آيد تعاريف بالا، سياه و سفيد را از گروه رنگ‌ها محسوب نمي‌دارند؛ اما به اعتقاد من اگر اين‌دو هم در يك تصوير داراي انرژي هستند و مفاهيم و احساساتي را منتقل مي‌سازند، رنگ محسوب مي‌شوند و بايد تعريف جامع‌تري براي رنگ،‌ به دست آورد. رنگ، به لحاظ ماهيت تفاوتي اساسي با نقطه، خط و سطح دارد. آن‌ها فرم‌هاي تصويري هستند و رنگ هم‌چون شخصيت و روح آن‌هاست. مي‌شود در يك تشبيه ناقص نسبت ميان فرم‌ها و رنگ را، نسبت روح و جسم دانست. اما از ديگر سو اگر سياه و سفيد را هم در ميان رنگ‌ها شمرده‌ايم، پس رنگ ضامن رؤيت فرم‌هاست؛ به اين ترتيب اگر از تصوير سخن مي‌گوييم كه بود و نبودش به رؤيت شدن و نشدن است، پس رنگ ضامن وجود فرم و يا تصوير است.

گرافيك در حوزه‌ي ارتباطات تصويري است. يعني گرافيك از جمله هنرهايي است كه رابطه‌ي پيام و مخاطب يا هنرمند و مخاطب از راه تصوير صورت مي‌گيرد. ارتباطي كه انسان‌ها هم‌واره از طريق زبان و كلام برقرار مي‌سازند در اين‌جا به عهده‌ي تصوير است. به اين معنا، گرافيك، ناخودآگاهانه تلاش دارد تا عناصر تصويري را جايگزين كلمه و حرف نمايد.

جالب اين‌جاست كه بعد از هزاران‌سال كه فرايند تكامل خط، از هيروگليف و خطوط تصويري به علائم و قرارداد ي و حروف رسيده است، به‌نظر مي‌آيد گرافيك، اين پديده‌ي مدرن، سعي دارد تا ما را به آن‌چه هزاران‌سال پيش داشته‌ايم بازگرداند!؛ البته طراح گرافيك تلاش مي‌كند همه‌چيز را، براي يك‌بار هم كه شده مصوًر نمايد اما صرف‌ نظر از اين‌كه آيا اين تجربه به‌طور كامل امكان محقق دارد يا نه، بايد از خود بپرسيم كه چه نيازي به اين كار است؟ در زبان تصوير چه قابليت‌هايي بيش‌تر از كلام و ادبيات وجود داشته كه آن را بر اين ترجيح مي‌دهيم؟

واقعيت آن است كه تصوير براي انتقال مفاهيم و احساسات و هر‌آن‌چه به مثابه پيام وجود دارد بسي ناتوان‌تر و بسته‌تر از ادبيات است. ما در عالم با مجموعه‌ي عظيمي از مفاهيمي روبرو هستيم كه صورت تصويري در دنياي تجسيم و تجسّم ندارند؛ مانند بسياري از احساسات انسان. براي فرد فرد ما پيش آمده كه در تجربيات زندگاني خود به فهم و ادراكي دست پيدا مي‌كنيم كه براي بيان آن به ديگران دچار مشكل مي‌شويم. گاهي مي‌توان از طرق ديگر بيان، مانند نقاشي و شعر و... آن‌چه را كه در دل داريم اظهار كنيم، اما در بسياري اوقات نيز نخواهيم توانست. در نسبت ميان توانستن و نتوانستن، كلام و شعر امكان بيش‌تري به انسان براي بيان، داده‌اند و تصوير امكاني كم‌تر. تصوير، مبتني بر مخاطبه با چشم سر است؛ پس بسياري از اين احساسات امكان مصور شدن نمي‌يابند. از اين‌رو گرافيك هرجا كه توانسته به استقلال از كلام دست يابد گستره‌ي معنايي و به عبارتي عمق مفهوم بسيار محدودي پيدا كرده است ؛ به اين معني كه در موارد خيلي معدود و خاص توانسته است بدون كمك كلام پيامي را انتقال دهد. هرچند اين ناتواني از ذات تصوير بر مي‌آيد اما گاهي گمان مي‌كنم كه وجه ديگري هم دارد. ناتواني تصوير در انتقال همه‌ي مفاهيم مي‌تواند يك امر موقوف به زمان باشد؛ مي‌خواهم بگويم كه عرصه‌هاي تجربه نشده در تصويرسازي و گرافيك فراوان است و شايد مثلاً پانصد سال بعد از اين، در مورد ناتواني تصوير، ناچار شويم تجديد نظر كنيم و روال بر قاعده‌ي ديگري باشد. اما علي‌الحساب، اگر اين ناتواني حقيقت دارد پس علت روي‌آوردن به گرافيك و ترجيح دادن آن بر ادبيات چيست؟

«علت آن‌که بشر نياز به تصويرنويسي يافته، خاصيت القايي است که در تصاوير نهفته است. خطوط نقوش و مخصوصاً رنگ‌ها مي‌توانند به‌خوبي محمل القائات رواني خاصي قرار بگيرند.»

پس خاصيت «القا» است كه انگيزه‌ي به كارگيري گرافيك مي‌شود. شايد اين خصوصيت القا، به همان انرژي تصويري كه در ابتداي اين بخش از آن سخن رفت، برمي‌گردد. منظور از «انرژي تصويري» چيست؟ به نظر واضح باشد كه اين انرژي همان معاني و احساساتي است كه عناصر بصري به بيننده مي‌رسانند. رنگ قرمز گرما دارد؛ خط‌هاي شكسته و اريب، تزلزل و ناپايداري را مي‌رسانند و... پس هر عنصر بصري احساس و يا مفهومي را به ما «القا» مي‌كند.

بر اين قاعده اگر تلاشي براي حصول به زبان تصويري مستقل صورت مي‌گيرد بايد در طمع به القاگري آن نهفته باشد و در اين‌صورت سؤال بعدي اين است كه چه نيازي به القا كردن داريم؟ چرا مي‌خواهيم پيام خود را القا كنيم؟ چرا تصور مي‌كنيم كه بايد از طريقي غير از خود پيام، بر مخاطب اثر بگذاريم؟ چرا پيام را نبايد به مخاطب ارائه كرد بل‌كه بايد به او القا شود؟ آيا القا كردن پيام به مخاطب مغاير آزادي فكر او نيست و باعث تحليل حق انتخاب او نمي‌شود؟ وقتي از يكي از طراحان گرافيك پرسيدم كه اختيار و حق انتخاب مخاطب چه اهميتي در فرآيند توليد اثر گرافيكي دارد، با صراحت و شايد بدون ترديد پاسخ داد: هيچ. چنين پاسخي مي‌تواند نشانه‌ي آن باشد كه يك طراح حرفه‌اي به وضوح پذيرفته است كه آزادي فكر مخاطب جايگاهي در گرافيك ندارد! بل‌كه حتا وظيفه‌ي حرفه‌اي خود مي‌داند امكان انديشيدن و انتخاب مخاطب را به حداقل برساند. اما چرا چنين است؟ شايد مردم، به طور طبيعي با يك پيام خاص مخالف باشند و نسبت به آن واكنش منفي نشان دهند و يا شايد يك پيام بدون در نظر گرفتن قبول و ردّ مردم برايشان مضر باشد، اما يك منفعت مقطعي يا فردي ايجاب مي‌كند كه آن پيام خاص انتقال يافته و به مردم برسد. آيا خاصيت القايي گرافيك، براي خنثا نمودن واكنش‌هاي منفي يا پوشاندن اثر منفي پيام مورد نظر به كار مي‌آيد؟ يعني كارايي گرافيك، در «قبولاندن» هر نوع پيامي به مردم است؟ براي بررسي اين سؤالات بايد به بخش گرافيك و تبليغات برسيم؛ ليكن در همين بخش هم نكاتي هست كه نبايد از آن‌ها غفلت كنيم.

يكي آن‌كه شايد «القا» مضاف بر آن‌كه قدرت تأثير پيام را بالا مي‌برد بر سرعت دريافت پيام نيز اثر مي‌گذارد. اگر القاگري تصوير را از اثري بدانيم كه بر ناحودآگاه مخاطب ايجاد مي‌شود و در واقع ضمير ناحودآگاه اوست كه اولين و ناب‌ترين دريافت را از تصوير دارد و اگر اين القاگري را در مقابل پذيرش اختيارمند وي بدانيم، وصول به اين نتيجه سهل است كه: تصوير سريع‌ترين تأثير را دارد.



ت) مخاطب

«بخش قابل ملاحظه‌اي از فعاليت هنر يا فن گرافيک داراي دو ويژه‌گي خواسته-نخواسته است که بحث هويت و اصالت را کم‌رنگ و در نهايت ثانوي مي‌كند:

1. خاصيت سرعت و محدوديت زماني (بگو مصرفي) بسياري از فراورده‌هاي گرافيک است که چندان جايي براي تأملات عميق و انديشمندانه درباره‌ي هويت و امثال آن نمي‌گذارد. انگيزه‌ي اصلي گرافيک در اين زمينه برقراري ارتباط هرچه سريع‌تر و روشن‌تر، گويايي هرچه بيشتر، در يک کلمه، رک و بي‌پرده فروش هرچه بيش‌تر و سريع‌تر است.

2. گرايش ذاتي و منطقي گرافيک به همه‌فهم کردن پيام، ... همه‌جايي و جهاني شدن.»

عموماً هنر را بيان احساسات و مكنونات دروني هنرمند مي‌دانند كه اگر با مسامحه بپذيريمش، لااقل براي تعريف گرافيك نمي‌تواند چندان گويا باشد. گرافيك در تماس و ارتباط با مخاطب معني مي‌يابد. دغدغه‌ي گرافيك ذوق و ذائقه‌ي مخاطب است و اگر بدان بي‌اعتنايي كند ديگر گرافيك نيست. شايد بگويند اين دغدغه در ديگر هنرها هم وجود دارد. البته كه چنين است. اما تعهد نسبت به مخاطب، در بحث هنر براي هنر و هنر براي مردم گسترده مي‌شود و قابل قسمت است اما گرافيک صرفاً در حوزه‌ي هنر براي مردم گرافيک مي‌شود و معنا مي‌يابد. بنا بر اين مباحث هركدام از هنرها اگر در جلب مخاطب توفيق نيابند ماهيت‌شان محفوظ خواهد بود و خدشه‌اي نخواهند ديد اما ارتباط تصويري بدون ارتباط، فقط تصوير است.

البته قرار نيست كه مصوبات فرهنگستان زبان فارسي را حق مطلب بدانيم و ملاك و معيار تعاريف قرار دهيم؛ اما در نگاهي به كليّت گرافيك و نحوه‌ي موجوديت آن، اين معادل فارسي، اختصاصاً از جامعيت و رسايي نسبي بهره دارد. مخالف اين نظر مي‌تواند مخالف باشد و ما هم جاي بحث در اين موضوع را محفوظ مي‌گذاريم. اما براي مخالف هم مبرهن است كه همه‌ي تلاش يك گرافيست در بهره‌گيري از نمادها و سمبل‌ها و يا ايجاد و ابداع نمادهاي جديد و تلاش براي سرعت بخشيدن به انتقال پيام، فقط و فقط معطوف به مطالبات مخاطب است و شايد از همين‌رو باشد كه گرافيك نسبت به ساير هنرها گستره‌ي متنوع‌تر و البته جوهري عامه‌پسندتر دارد.

اين مسأله -عامه‌پسندي- از آن‌روست كه عموماً كساني كه در توليدات خود، اعم از فرهنگي، تجاري، سياسي و...، به ذائقه‌ي مخاطب اصالت داده‌اند به دام عوام‌زده‌گي افتاده‌اند و غرايز و احساسات زودگذر مخاطب را بدل از طبع و فطرت او مورد خطاب خويش گرفته‌اند. سرآمد اين عمل‌كرد، دوري از انديشه است. اين سخن را مي‌توان به درافتادن به ورطه‌ي ابتذال نيز تعبير نمود. البته احتمالاتي هم هست كه ابتذال و يا فاصله‌ي گرافيك از انديشمندي، به برخي ويژه‌گي‌ها و يا ضرورت‌هاي ذاتي گرافيك بازمي‌گردد. اما اشتباه نشود؛ اين ابتذال نه از نفس اصالت دادن به مخاطب، كه از سر اشتباه در شناخت طبع اوست. متأسفانه براي هنرمندان ما، چه آن‌هايي كه به مخاطب اهميت ‌مي‌دهند و چه آن‌هايي كه مخاطب‌گريزند چنين جا افتاده كه خواست و اصلاً شعور مخاطب عام، چيزي معادل ابتذال و سطحي‌نگري است. و با همين توهّم، كساني كه بازاري كار مي‌كنند آثاري سطحي و سخيف تحويل مردم مي‌دهند و كساني هم كه –به اصطلاح- هنري كار مي‌كنند و به خيال خودشان عميق هستند، صاحبان آثار بدون مخاطب‌اند. از حق نگذريم؛ بسيارند هنرمنداني كه گرفتار اين توهّم نشده‌اند اما به مانند فضاي سياست‌زده‌ي جامعه كه رأي آدم‌ها را به تقسيم سفيد و سياه، يا چپي و راستي مي‌كشاند فضاي هنر ما هم گرفتار تقسيم هنري و بازاري است و مجموعاً همه‌ي هنرمندان به اين شيوه صف‌بندي شده‌اند!

البته بيان بسياري از ادراكات و شهودات ذهني انسان‌ها و يا درك حقايق متعالي وراي اين عالم، مستلزم هبوط معني است اما اين مسأله هيچ ربطي به آن توهّم غالب بر هنرمندان (بيش‌تر، هنرمندان هنرهاي تجسمي) ندارد. هبوطي كه گفته شد مربوط به تنگناهاي بيان –فارغ از انواع آن- است و در بخش‌هاي بعدي، تفصيل آن خواهد آمد.

اگر گرافيست، مخاطب را در نظر نگيرد و طرحش را بر اساس احساس و تلقي سوبژکتيو خود، اجرا نمايد چه اتفاقي خواهد افتاد؟ در اين صورت انتقال پيام محقق نخواهد شد و اگر پيام منتقل نشود هدف طراح و سفارش‌دهنده تأمين نمي‌شود؛ اين يعني گرافيک، به هدف خود نرسيده است. نه كه مطلقاً نمي‌رسد بل‌كه ديگر تقيّدي به هدف وجود ندارد و وقتي چنين تقيّدي از ميان رفت در اين صورت هدف ما، انتقال يك پيام به مخاطب نيست. پس چرا توليد اثر مي‌كنيم؟

اثری که نتواند نظر مخاطب و سفارش‌دهنده را تأمین کند لاجرم گرافیک نیست. مي‌تواند نقاشی باشد، مي‌تواند تصویرسازی باشد اما گرافیک نخواهد بود. (توجه کنیم که نباید تصویرسازی را با طراحی گرافیکی یکی بگیریم. تصویرسازی به معنی تجزیه و ترکیب و استریلیزاسیون تصاویر تا قلب ماهیت یک تصویر، لازمه‌ي تولید آثار گرافیک
است، اما همان گرافیک نیست) اگر قرار بود گرافیست همان کاری را که یک نقـاش بدون علم به روان‌شناسی رنگ و قواعد تبلیغی و القایی در هنرهای تجسمی، در دنیای شخصی و ذهنی خود به وجود مي‌آورد، انجام دهد دیگر چه نیازی به او داشتیم؟ اصلاً چه نیازی به تفکیک نقاشی از گرافیک مي‌بود؟ مسلماً یک گرافیست، یک طراح یا نقاش صِرف نیست. او مهارت‌های دیگری را برای امکان برقراری ارتباط با مخاطب و تأمین مطالبات او باید بیاموزد. شاید یک نقاش بدون دانستن روان‌شناسی رنگ و حتا بدون علم به مبانی فرم و تصویر و یا تکنیك‌های تصویرسازی و چاپ بتواند به نقاشی ادامه دهد اما یک گرافیست قطعا نمی‌تواند با این وضع، به عنوان گرافیست باقی بماند. گرافیست باید همه‌ي این‌ها را بداند. چرا که او یک مسأله‌ي عمده دارد و آن «مخاطب» است و مسأله ی دیگری هم دارد و آن «سفارش دهنده» است، سفارش دهنده باید برای پرداخت حق‌الزحمه‌ي گرافیست قانع شود و البته ثبت اثر گرافيكي و تحقق حضور آن به دست سفارش‌دهنده است. به یک نقاش چنین مسائلی ندارد. او کافي‌ست یک طراح ماهر باشد.

اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 71
  • بازدید کلی : 1,301